بوی تلخ رفتن تو
بوی تلخ رفتن تو
از تمام شهر،
از تمام کوچه پس کوچه ها و خیابان ها،
از تمام پنجره ها،
دارد راهی خانه می شود....
پنجره ها را ببند..
به باد بگو نوزد..
می خواهم عطر وجودت را در این شهر،
در این کوچه ها و خیابان ها،
در این خانه،
در تنم،
محبوس کنم.....
بگذار این شهر،
این کوچه ها و خیابان ها،
این خانه،
این پنجره،
در طپش همیشگی دلتنگی هایم
با من همصدا شوند،
دم رفتنت.........
از طرف دوست خوبم از وبلاگ آیه ی تاریکی
نظرات شما عزیزان:
-در باغ نرگس هایم-
از وقتی باغبان ِ تاریخ اقرار کرد
معشوقها
باران را بیش از آفتاب دوست دارند.
امشب به جز لهجه ی غریب خواب هایم
و تو که در آینه تعبیر نگاه های آواره منی ،
کسی را نمی شناسم ....